فکر میکنم وقتی فریدون مشیری کوچه پس کوچه های خیال رو با معشوقه اش قدم زد ؛
لب پنجره ایستادو با چشمانی خیس در دفتر یادداشت خود نوشت :
آنچه در یادش نمانده یاد ماست !
پ ن :
رفیق
کاری به شادی هات ندارم
اون موقع که همه کنارتن!
ولی غم داشتی بیا نصف نصف
????
منبع
درباره این سایت